پوسترشو داخل اینستاگرام دیدم،کپشنایی که مردم درموردش نوشته بودن ترغیبم کرد ببینمش،بعد امتحانا شاید.
امروز به دلایلی نه تونستم درس بخونم نه توان انجام بقیه ی کارارو داشتم،ظهر ساعت اکرانو چک کردم،18:45. خب 5ساعت تااکران زمان بود، منتها زمان از دستم در رفت و باکلی عجله و تلاش راننده ی تاکسی عزیز18:50 رسیدم (حتی یه جاهایی دیگه قید اون فیلمو زدم و گفتم میرم ی فیلم دیگه)
فیلم منو یاد کتاب دختر شینا مینداخت، همون فضارو به تصویر کشیده بود،بسیار ملموس
پ.ن:این متنو 25 خرداد نوشتم،همونروزی که رفتم فیلمو دیدم،ولی نشد منتشر کنم
برچسب : نویسنده : m1humang بازدید : 28